ناکامی بهینه فرزندان :
از نقش آن در میزان یادگیری تا سهم آنها از ناکامی
یادگیری و ویژگیهای آن
هرروز از واژه یادگیری در صحبتهایمان استفاده میکنیم اما واقعاً یادگیری چیست؟ وقتی از یادگیری صحبت میکنیم منظورمان چیست؟
هنوز تعریف واحدی از یادگیری ارائه نشده است و دانشمندان و محققان دیدگاه و نظریات مختلفی را بیان کردند. اما با توجه بهنظام آموزشی کشور ما که معیار قضاوت دانشآموزان نتیجه امتحانات و آزمونها میباشد بهترین تعریف ممکن عبارت است از:
هر نوع تغییر نسبتاً پایداری در رفتار افراد که براثر تجربه به وجود میآید.
وقتی با دقت بیشتری به این تعریف نگاه می کنیم 3 ویژگی اصلی درباره یادگیری وجود دارد و زمانی که یادگیری رخ میدهد این 3 ویژگی را با خود به همراه دارد:
1.تغییر 2.تجربه 3.نسبتاً پایدار
اولین و مهمترین ویژگی تغییر در رفتار است
وقتی رانندگی یاد میگیریم یعنی به مهارتهایمان اضافهشده و تغییری در رفتارمان رخداده است. وقتی یک موضوع جدید در ریاضی یا علوم یاد میگیریم و بهراحتی درباره آن موضوع فکر میکنیم به اطلاعات خودمان اضافه کردهایم و حتماً در همه یا حداقل دریکی از ویژگیهای شناختی ذهنی و رفتار ما تغییر رخداده است.
دومین ویژگی تجربه است
یادگیری براثر تجربه رخ میدهد یعنی زمانی که ما تعاملی با محیط اطراف خود داشته باشیم. برای مثال ما آداب معاشرت را از راههای مختلفی مثل تعامل و ارتباط با والدین و افراد جامعه و حتی از مطالعه اطلاعاتی که کسب میکنیم، یاد میگیریم. بنابراین اگر هیچگونه تجربهای از تعامل و ارتباط ذهنی و جسمی بیشتر از خود را نداشته باشیم یاد نخواهیم گرفت.
سومین ویژگی نسبتاً پایدار بودن یادگیری است
چیزهایی که بهصورت لحظهای به خاطر میسپاریم را نمیتوان یادگیری دانست. رفتار یاد گرفتهشده و تغییر انجامشده باید برای مدتی دوام داشتهباشد .
در این مقاله میخواهیم درباره مفهوم جدیدی به نام انتخاب یادگیری صحبت کنیم. این موضوع بر اساس مدلی مطرح میشود که نتیجه آن موفقیت فرد خواهد بود، بر اساس این مدل افراد نهتنها اجباری در یادگیری نخواهند داشت بلکه ضرورت انتخاب یادگیری را نیز متوجه خواهند شد.
هر شخص قادر است با شناخت ویژگیهای درونی خود و بهکارگیری قدرت عاملهای شخصی به مرتبهای از یادگیری برسد که نهتنها یاد بگیرد، بلکه یادگرفتن را انتخاب نماید.
ازنظر بسیاری یادگیری اگر کند و با زحمت و تلاش زیاد همراه باشد بیثمر است و به همین دلیل سراغ روشهایی میروند که بهظاهر خیلی سریع و پربار است، غافل از اینکه این روشها هیچ کمکی به مفهوم واقعی یادگیری نمیکند.
روشهای سریع و نکتهای در یادگیری افراد را دچار توهم دانایی میکند و باعث میشود افراد نتوانند از آن موضوع بهصورت کاربردی استفاده کنند. یادگیری واقعی بدون در نظر گرفتن ویژگیهای درونی فرد و درک اصول بنیادی موضوع اتفاق نمیافتد.
نقش والدین در انتخاب یادگیری فرزندان
همانطور که پیشتر گفته شد کسب مهارتهای یادگیری درگرو شناخت و تقویت عاملهای درونی است. بخشی از این عوامل در محیطهای آموزشی مانند مدرسه کشف و تقویت میشوند اما بخش دیگری از آن در محیط منزل و به کمک والدین انجام میشود. ازآنجاکه فرزندان بخش زیادی از زمان خود را در منزل سپری میکنند والدین میتوانند با شناخت عاملهای درونی و تقویت آنها فرزندانشان را در کسب مهارت انتخاب یادگیری کمک کنند.
7 عامل اصلی دررسیدن به مهارت انتخاب یادگیری تأثیرگذار هستند که این 7 عامل درونی و فردی عبارتاند از:
1.احساس ضرورت در یادگیری
2.توانایی تشخیص و انجام ریسک در یادگیری
3.شوق و اشتیاق در یادگیری
4.کمک خواستن و کمک کردن برای یادگیری
5.داشتن انگیزه خالص در یادگیری
6.ایمان به موفقیت و تصور مسیر یادگیری
7.مدیریت و هدایت صحیح در یادگیری
چندین موضوع تربیتی اساسی وجود دارد که بهصورت مستقیم بر روی شکلگیری شخصیت کودک اثرگذار است و والدین نقش بسیار مهمی در این موضوعات دارند. هدف ما این است که این موضوعات اساسی را عنوان کنیم و چگونگی اثرگذاری هرکدام را به روی عوامل هفتگانه انتخاب یادگیری بیان کنیم، با این کار نشان خواهیم داد که والدین چگونه می توانند در کسب مهارت انتخاب یادگیری فرزندشان نقش مهمی را ایفا کنند؛ از جمله این موضوعات اثرگذار ناکامی بهینه در منزل است که در ادامه به آن میپردازیم.
ناکامی بهینه (برآورده نکردن آگاهانه همه خواستههای فرزندان)
اگر بخواهید همه خواستههای فرزندتان را بدون محدودیت برآورده کنید، دیگر نیازی برایش باقی نمیماند و در این وضع جایی برای خوشحالی و امیدواری او نیز نخواهد ماند.
اگر کودک اینگونه بزرگ شود و هیچ محدودیتی برای ارضای نیاز نداشته باشد به یک باور بزرگمنشانه میرسد، انگار همه مسئول برآورده کردن خواستههای او هستند. بهتر است گاهی اوقات مدتی برای داشتن چیزی منتظر بماند و گاهی نیز بداند که باید مهمترین خواسته را در نظر بگیرد و بداند رسیدن به تمام چیزهای موردنظرش باهم میسر نیست. در این حالت والدین باید دلیل برآورده نکردن خواسته فرزندشان را نیز برایش توضیح دهند.
وقتی پدر و مادر توانایی برآورده کردن نیاز فرزندان را ندارند باید رفتار همدلانه با او داشته باشند. والدین باید فرزند را با شرایط مالی خانواده آشنا و همراهیاش را به دست آورند.
والدین نباید خودشان را نسبت به خواستههای فرزندشان بیتفاوت نشان دهند. وقتی فرزند احساس کند پدر و مادرش برای خواستههای او ارزش قائل هستند آرامش و احساس اطمینان بیشتری خواهد داشت.
چگونه تشخیص دهیم خواسته فرزندمان منطقی است یا خیر؟
خواستههای منطقی همان نیازهای طبیعی کودک هستند مانند نیاز به آب غذا بازی محبت توجه نوازش و ...که باید بهموقع، بهجا و بهاندازه برآورده شوند.
در مقابل درخواستهای غیرمنطقی کودک سرسختانه بایستید و بهعکسالعملهای کودک مثل گریه کردن، توهین کردن، اعتنا نکنید و تسلیم نشوید.
هرگاه فرزندتان میخواهد با جیغ، گریه و سروصدا به خواستههایش برسد بههیچعنوان توجه نکنید، عصبانی نشوید، داد نزنید، صحبت نکنید و تسلیم او نشوید فقط بیتفاوت باشید انگار که او را نمیبینید و حرفهای او را نمیشنوید به این کار اصل خاموشی میگویند.
در مقابل لجبازی فرزندان از سخنرانیهای طولانی، تأکید زیاد، اصرار کردن بیشازحد، نصیحت کردن، توضیح دادنهای طولانی و دلیلهای سختگیرانه بپرهیزید زیرا کودک هنوز به آن مرحله شناختی نرسیده است که مفهوم صحبتهای شمارا بفهمد.
کودکان نازپرورده معمولاً خودخواه و ازخودراضی میشوند. آنها خودشان را بالاتر ازآنچه هستند تصور میکنند و معایب خود را نمیبینند و همیشه از دیگران توقع دارند از رفتار و کردارشان تعریف کنند.
این کودکان اغلب روحیه ای ضعیف و روانی زودرنج و حساس دارند، همیشه به دیگران متکی هستند و اعتمادبهنفس بسیار پایینی دارند و بهجای اینکه مشکلات زندگی را حلوفصل کنند خیلی زود عقبنشینی میکنند و توقع دارند که دیگران کمکشان کنند.
بچههایی که بیشازحد موردنیازشان موردتوجه والدین قرار میگیرند و همه خواستههایشان حتی خواستههای غیرمنطقی آنها برآورده مي شود، کمکم و بهتدریج بر پدر و مادر خود مسلط میشوند و درزمانی که پدر و مادر بخواهند مقابل برخی از خواستههای آنها بایستند آنقدر قهر و بحث میکنند تا بالاخره راضی شوند. اگر فرزند شما در زمان کودکی نتواند شرایط و چارچوب تربیت صحیح را یاد بگیرد، احتمال اینکه در بزرگسالی در محیطهای جمعی دچار مشکل شود بسیار بیشتر خواهد بود.
والدین باید توجه داشته باشند بااینکه لازم است در مقابل خواستههای غیرمنطقی و غیرضروری فرزندشان نه بگویند، باید بدانند که گفتن بیشازحد نه به کودکان باعث میشود این کلمه اثربخشی خود را از دست بدهد.
بنابراین والدین باید راههای بهتری برای به کار بردن صحیح کلمه نه در مقابل فرزندشان پیدا کنند:
1-جدی و بامحبت نه بگویید.
2-دلیل مخالفتتان را بگویید.
3-باحالت چهره منظور خود را برسانید.
4-خواستههای کودک را نامعقول جلوه ندهید.
منبع:کتاب نقش والدین در انتخاب یادگیری فرزندان
نویسندگان:مهندس جلیل پاکدامن سحر سامی
فهرست مطالبی که در این کتاب به آنها پرداخته شده است به صورت زیر آمده است: