از آنجا که در علوم یادگیری و تربیتی تقسیمبندی حوزههای یادگیری یکی از مهمترین بخشهای این علوم هستند و بسیاری از افراد در این تقسیم بندی و مفاهیم آن دچار مشکل میشوند، ما در موسسه عصر دانش و حافظه تلاش کردیم تا معروفترین نظریه در حوزههای یادگیری یعنی نظریه یادگیری بلوم را به زبان ساده برای شما مطرح کنیم.
در این مقاله آقای دکتر جلیل پاکدامن تلاش کردهاند تا نظریه یادگیری بلوم یا همان حوزه یادگیری بلوم را به همراه مثالهای ساده و قابل فهم برای شما بیان کنند.
ابتدا میخواهیم تعریف یادگیری را از سه نظریه معروف (سه رویکرد معروف یادگیری) یعنی نظریه رفتارگرایی، نظریه شناخت گرایی و نظریه ساختن گرایی مطرح کنیم. یادگیری یکی از مهمترین مفاهیم در بحث طراحی آموزشی است و کلیه فعالیتهایی که در فعالیتهای آموزشی انجام میدهیم به منظور محقق شدن یادگیری است. از یادگیری تعاریف مختلفی ارائه شده است. این تعاریف بر اساس رویکردهای مختلفی میباشد.
تعریف یادگیری از نظر رویکرد های مختلف
* رفتارگرایان معتقدند که یادگیری فرایند ایجاد تغییر نسبتاً پایدار در رفتار یا توان رفتاری یادگیرنده که این فرایند حاصل تجربه است؛ اما نه هر تغییری، مثلاً اگر این تغییرات بر اساس یک بیماری، خستگی، مصرف داروها و یا...باشد، این تغییرات را نمیتوان یادگیری دانست. بلکه تغییراتی را میتوان یادگیری دانست که حاصل تجربه هستند.
* شناختگرایان علاوه بر تغییر در رفتار، تغییر در فرایند ذهنی را نیز یادگیری میدانند. یعنی ممکن است ما در رفتار قابل مشاهده فرد نتوانیم تغییری را ببینیم اما همین که در ذهن یادگیرنده تغییراتی ایجاد شده باشد میتوانیم این تغییرات را یادگیری بدانیم.
*ساختنگرایان یادگیری را خلق معنای شخصی در فرایند اکتشاف و حل مسئله میدانند. این یادگیری در تعامل با دیگران و تعامل با محیط صورت میگیرد و یادگیرنده در این یادگیری، فعال است.
بنجامین ساموئل بلوم روانشناس آموزشی آمریکایی است که در سال ۱۹۱۳ متولد شد و در سال ۱۹۹۹ دیده از جهان فرو بست. بلوم یکی از اثرگذارترین چهرههای روانشناسی آموزشی است. نظریه بلوم که به طبقهبندی بلوم هم شهرت یافت سه حوزه را در بر دارد:
- حوزه شناختی (The cognitive domain)
- حوزه عاطفی (The affective domain)
- حوزه روانی_حرکتی (The psychomotor domain)
بلوم در هر یک از این حوزهها سطوحی را برای یادگیری معرفی مینماید. در ادامه هر یک از این حوزهها تشریح میگردند.
حوزه شناختی یادگیری بلوم (The cognitive domain)
بلوم طبقات زیر را برای حوزه شناختی تعریف نموده است:
سطح اول) سطح دانش (Knowledge)نخستین سطح یادگیری مبتنی بر حافظه و به خاطر سپردن معلومات کسب شده است.به این ترتیب، دانش آموزان باید مواد درسی را به طور دقیق و بی کموکاست بتوانند تکرار کنند (و شاید ممکن است فراگیر مفاهیم اصطلاحات را نیز نداند). در این زمینه میتوان به یادگیری اسامی، تاریخها، مکانها و برخی از فرمولها اشاره کرد. واضح است که این سطح از یادگیری، پایینترین و سطحیترین میزان یادگیری را فراهم میکند. متأسفانه اغلب دروسی که در دوران مدرسه یا حتی دانشگاه طراحی میشوند در همین سطح متوقف میشوند.
مثال: فراگیر در کلاس، شعر خواندهشده توسط معلم را بدون غلط تکرار کند. (حالت طوطیوار)
سطح دوم) سطح یادگیری فهمیدن (Understanding)درک مطلب، سطح دوم از یادگیری را شامل میشود که فرد یادگیرنده، بهطور عمیقتر در مورد مبحث درسی فکر کرده و جوانب آن را درک میکند. در این صورت میتواند مبحث موردنظر را به زبان خود توضیح بدهد و از سطح حافظه فراتر رود. طرح سؤالات تشریحی، به ایجاد و ارزیابی این سطح از یادگیری کمک میکند.
مثال: فراگیر در کلاس درس و به کمک معلم سه مورد از دلایل بیماری صرع را نام ببرد.
سطح سوم) سطح یادگیری کاربرد(Applying)یادگیری کاربردی، وارد سطح بالاتری از یادگیری میشود. بهاینترتیب فرد یادگیرنده از سطح معمولی و ابتدایی آموختن فراتر میرود و میتواند آنچه را که آموخته است در عمل پیاده کند و خود به آزمون آموختههایش بپردازد. در این مرحله آموزش از حد نظری و تئوریک، وارد فاز کاربرد و عمل میشود. تکالیفی نظیر رسم نمودارها، انجام پروژهها، انجام آزمایشهای علمی و غیره، به ارزشیابی سطح یادگیری کاربرد کمک میکنند.
مثال: فراگیر در کلاس درس به کمک معلم مراحل رشد کودک را بدون خطا از یکدیگر تفکیک کند.
سطح چهارم) سطح یادگیری تحلیل (Analyzing)در این سطح، فرد یادگیرنده قابلیت تجزیهوتحلیل مباحث درسی را مییابد و میتواند موضوع را از جنبههای مختلف بررسی کند. تحلیل یک مدل ریاضی یا آماری، تحلیل یک کیس از دیدگاه روانشناختی یا تحلیل یک پدیده اجتماعی همه میتوانند در این سطح از یادگیری قرار بگیرند. تحلیل یک مبحث به عناصر تشکیل دهنده آن و تشخیص و تمیز دادن ارکان و اجزای آن از طریق طرح سؤالات تحلیلی در قالب رسم و تحلیل نمودارها و مدلها، طبقهبندی کردن اطلاعات و دستهبندی عناصر تشکیل دهنده و جوانب مختلف موضوع میتواند این سطح از یادگیری را مورد سنجش قرار دهد.
مثال: فراگیر در کلاس درس و به کمک معلم نتایج حاصل از یک نمودار آماری را با ۹۰%صحت تفسیر کند.
سطح پنجم) سطح یادگیری نقد و ارزیابی (Evaluating)نقد و ارزیابی، یکی از بالاترین سطوح یادگیری را شامل میشوند. از آنجایی که رسیدن به این مرحله مستلزم درک کامل از موضوع، و تحلیل دقیق جوانب آن است، یادگیرنده در این مرحله قابلیت نقد و ارزشیابی موضوعات را پیدا میکند. بهطورمعمول رسیدن به این سطح از یادگیری در مراحل پیشرفته تحصیلی حاصل میآید و معمولاً در سطح کارشناسی ارشد و یا دکترا بیشتر از سایر سطوح، رسیدن به این مرحله از یادگیری مدنظر طراحان دروس است. گرچه لزوماً رسیدن به مرحله نقد و ارزشیابی منوط و محدود به تحصیلات تکمیلی در سطوح بالا نیست و میتوان در سایر رشتهها و زمینههای آموزشی نیز به این سطوح دست یافت که البته این مسئله بیشتر بر استعداد و قابلیتهای فردی مبتنی خواهد بود.برای ارزیابی این سطح از یادگیری طرح سؤالاتی که بر نقد و ارزیابی متکی هستند، میتواند مؤثر باشد برای مثال نقد یک ژانر ادبی یا هنری، نقد یک اثر هنری، نقد تئوریها و یا ارزیابی یک نظام آموزشی یا خدماتی و ....
مثال: فراگیردر محیط کتابخانه بدون کمک معلم و با استفاده از اطلاعات اینترنت ژانرهای سینمایی را نقد کند.
سطح ششم) سطح یادگیری خلق (ترکیب) (Creating)بالاترین سطح یادگیری در نظریه بلوم به خلق و آفرینش اختصاص دارد. یعنی فرد یادگیرنده به چنان درک و احاطه ای نسبت به موضوع رسیده که قادر است درزمینه آن، به خلق آثار و آفرینندگی جلوههای نو و حرفهای تازه دست بزند. بهاینترتیب بالاترین سطح یادگیری، که در بردارنده تمام سطوح قبلی است، زمانی رخ میدهد که فرد با اشراف کامل نسبت به تمام جوانب، کاربردها، برداشتها و نقدهای موضوع، میتواند به خلق جدیدی در آن زمینه مبادرت ورزد. تقریباً تمام تئوریسینها و نظریهپردازان در حوزههای مختلف جزء این دسته از یادگیرندگان هستند که با وجود احاطه به مطلب و سایر تئوریها، قادرند حرف تازهای بزنند و راه جدیدی را پیش روی دیگران بگشایند و از منظر نویی به مفاهیم نگاه کنند.
مثال: فراگیر در محیط کلاس قادر باشد بدون کمک معلم داروهای (ترکیبات شیمیایی) جدید بسازد.
حوزه عاطفی یادگیری بلوم (The affective domain)
بلوم طبقات زیر را برای حوزه عاطفی تعریف نموده است:
سطح اول) دریافت کردن (توجه کردن، حساس شدن) (Receiving)در این مرحله دانش آموز نسبت به یک موضوع حساس شده و موضوع توجه دانش آموز را به خود جلب میکند.
مثال) فراگیر در محیط کلاس در تمام مراحل تدریس با حرکات سر و چشم به موضوع راستگویی توجه نشان بدهد.
سطح دوم) واکنش(پاسخدادن، رضایت،میل به پاسخدهی)(Responding)در این مرحله دانش آموز علاوه بر توجه، نسبت به موضوع واکنش نشان داده و با آن درگیر میشود.
مثال) فراگیر در کلاس درس در تمام مراحل مختلف تدریس در بحث گروهی بهصورت فعالانه شرکت کند.
سطح سوم) ارزش قائل شدن ( پذیرش یک موضوع بهعنوان ارزش)(Valuing)در این سطح از حوزه عاطفی، دانش آموز برای موضوع یا پدیده موردنظر ارزش و احترام قائل میشود.
مثال) فراگیر در کلاس درس سایر فراگیران را به شرکت فعالانه در بحث گروهی تشویق کند.
سطح چهارم)سازماندهی ارزشها (پذیرش موضوع بهعنوان ارزش در بین ارزشهای خود) (Organizing)در این سطح از حوزه عاطفی، دانش آموز یک سازمان ارزشی را ایجاد کرده و برای موضوع یا پدیده موردنظر یک جایگاه تعیین می نماید.
مثال) فراگیر در محیط منزل جهت یادگیری بیشتر و تسلط بر موضوع راستگویی در ساعات غیر از ساعات تحصیل نیز به موضوع راستگویی فکر میکند.
سطح پنجم) شخصیت پذیرفتن (تبلور ارزشها در شخصیت)(Characterizing)مجموعهای از ارزشهای درون فرد شکل میگیرد. این مجموعه از ارزشها، موجب میشود رفتار فرد بروز کرده و شخصیت فرد شکل بگیرد.
مثال)فراگیر در کلاس درس در جهت تسلط بیشتر و اثرگذاری حداکثری موضوع راستگویی بر سایر فراگیران چند کتاب کمکآموزشی برای آنها فراهم کند.
ذکر این نکته لازم است که طی مراحل حوزه عاطفی بدون ایجاد شناخت درست در فرد میتواند خطرناک باشد؛ بهعبارتدیگر فردی که به سطوح شناختی توجه لازم را ندارد و در سطح بالایی از سطح ارزشی است نمیتواند رفتار خوبی را از خود بروز دهد.
حوزه روانی حرکتی یادگیری بلوم (The psychomotor domain)
بلوم طبقات زیر را برای حوزه روانی حرکتی تعریف نموده است:
حوزه روانی حرکتی مربوط به سطوح حرکتی است که برای ورزشکاران یا مشاغلی مانند جراحی که نیازمند انجام حرکات دقیق هستندکاربرد دارد و در رشتههای انسانی و مدیریت مورد استفاده زیادی ندارد. براساس اصلاح فردی به نام هارو بر طبقهبندی حوزه روانی حرکتی بلوم،مراحل زیر را میتوان در این حوزه در نظر گرفت:
سطح اول) تقلید (واکنشهای خودکار)مثال: فراگیر در محیط آزمایشگاه و به کمک معلم راهنما مراحل مربوط به اندازهگیری فشارخون با دستگاه را با ۲۰%خطا تکرار کند.
سطح دوم) اجرای مستقلمثال: فراگیر در محیط آموزشگاه و تحت نظارت معلم راهنما، فشارخون بیمار را با ۱۰% خطا اندازهگیری کند.
سطح سوم) دقت و سرعتمثال: فراگیر در محیط بیمارستان و تحت نظارت معلم راهنما، فشارخون بیمار را در زمان ۲دقیقه و به طور صحیح اندازهگیری کند.
سطح چهارم) هماهنگیمثال: فراگیر در محیط بیمارستان بدون کمک معلم راهنما فشارخون بیمار را در زمان ۱دقیقه و بهطور صحیح اندازهگیری کند.
سطح پنجم) عادی شدن (انجام کامل یک مهارت یا بیشتر بهطور هم زمان و به آسانی)مثال: فراگیر در محیط بیمارستان و بدون کمک معلم راهنما و با آرامش کافی همزمان با صحبت کردن با بیمار فشارخون او را بهطور کاملاً صحیح اندازهگیری کند و در دفترچه بیمار یادداشت نماید.