موسسه عصر دانش و حافظه - تخصص در آموزش، یاددهی، یادگیری

0
سبد خرید شما خالی است

مهارت‌های زندگی خودآگاهی و ارتباط‌ موثر و آن‌چه هرفرد باید درباره آن بداند

از آنجایی که مهارت‌های زندگی طبق تعریف سازمان بهداشت جهانی به 10 مهارت اصلی تقسیم می‌شود معرفی کامل و ساده این مهارت‌های زندگی باعث می‌شود به راحتی آن‌ها را بشناسیم و درک کنیم ما در موسسه عصر دانش و حافظه سعی کرده‌ایم در این مقاله دو مهارت خودآگاهی و مهارت ارتباط موثر را به صورت جامع ، کامل و کاربردی تعریف کرده و نوضیح دهیم:

 

مهارت های زندگی مهارت خودآگاهی و مهارت ارتباط موثر

 

شاید مهم‌ترین و بنیادی‌ترین جایگاهی که برای آموزش مهارت­های زندگی وجود دارد، مدارس، دانشگاه­ ها و به‌طورکلی محیط ­­های آموزشی باشد. ما نیز برای پیشگیری از مشکلات بنیادی در جامعه که می­تواند ناشی از عدم تسلط افراد به مهارت­های زندگی باشد، معتقدیم تحصیلات باید آموزش دروس و تحصیل علم در قالب همین مهارت­ها به افراد آموزش داده شوند و افراد حتی برای مطالعه نیز باید از همین مهارت­ها استفاده کنند. 

در ادامه،دو مهارت­‌ خودآگاهی و مهارت ارتباط‌موثر را به تفکیک مطرح کرده و ویژگی­‌ها، مؤلفه­‌ها، عوامل و روش­‌های کسب هر مهارت به‌تفصیل آورده­ می­‌شود.

 

مهارت خودآگاهی

 

مهارت خود آگاهی مهارت خودآگاهی

 

شاید در ابتدا این سؤال در ذهن ما نقش ببندد که خودآگاهی چیست و کسب مهارت مربوط به آن چگونه در زندگی فرد مؤثر خواهدبود؟

مهارت خودآگاهی، توانایی شناخت خصوصیات، نقاط ضعف و قوّت، خواسته‌ها، ترس، انزجارها و...می‌باشد. یک فرد خودآگاه توانایی شناخت خصوصیات مثبت و توانایی‌ها و استعدادهای درونی خود را می‌شناسد و به آن‌ها افتخار می‌کند و ویژگی‌های منفی خود را می‌پذیرد و با تکیه‌بر ویژگی‌های مثبت و توانایی‌ها، سعی در رفع ویژگی‌های منفی خواهد داشت.

در زمینۀ خودآگاهی سه موضوع اصلی مطرح می‌­شود:

  • 1- خودآگاهی جسمانی و ظاهری
  • 2- شناخت نقاط قوت
  • 3-شناخت نقاط ضعف

در ادامه به‌تفصیل در مورد هر موضوع نکاتی را مطرح می‌کنیم.

1- خودآگاهی جسمانی و ظاهری

ما در بیشتر زمان‌ها نسبت به ویژگی‌های جسمانی و ظاهری خود، احساس مثبت یا منفی داریم و کمتر پیش می‌آید که ندانیم آیا احساس خوبی نسبت به این ویژگی‌ها داریم یا احساس بد؛ یعنی ممکن است ویژگی‌های جسمی و ظاهری خود را دوست داشته باشیم و یا ممکن است موردعلاقۀ ما نباشد. درهرصورت، لازمۀ خودآگاهی این است که خود را از بعد جسمانی و ظاهری و روانی به‌خوبی بشناسیم.

آگاهی یافتن از ویژگی‌های جسمانی ممکن است به این صورت باشد که شخص از آن‌ها رضایت دارد، یا رضایت کافی ندارد و گاهاً با جبران‌های افراطی به جسم خود آسیب می‌رساند و یا در برخی از موارد از توجه به جسم خود غافل می‌شود.

اینکه شخصی تصویر جسمانی خود را بپذیرد و اگر حس ناخوشایندی نسبت به آن دارد و درصدد تغییر این تصویر باشد، یکی از جنبه‌های خودآگاهی محسوب می‌شود. لازمۀ این خودآگاهی چنین است که باید ویژگی‌های خود را بشناسد و سپس سعی کند با تکیه‌بر نقاط قوّت، ضعف‌های خود را تا حد ممکن بهبود ببخشد و اگر امکان بهبود و رفع نیز وجود نداشته باشد آن را بپذیرد.

2- ویژگی‌های مثبت

بخشی از مهارت خودآگاهی عبارت است از ارزیابی‌های مثبتی که از شناخت ویژگی‌های مثبت شکل می‌گیرد. ارزیابی فرد از ویژگی‌های مثبت خود و استخراج این ویژگی‌ها از لایه‌های درون ذهنی به لایه‌های بیرونی می‌تواند تکیه‌گاهی قوی بر عملکرد او باشد.

واقعیت این است که ما نه‌تنها در بیشتر اوقات ویژگی‌های مثبت خود را نادیده می‌گیریم بلکه بسیاری از صفات مثبت خود را نیز نمی‌شناسیم و این تصویر در ما وجود دارد که ویژگی‌های مثبت حتماً باید دارای صفت‌های فوق‌العاده‌ای باشند.

3- ویژگی‌های منفی

یکی دیگر از اجزای مهارت خودآگاهی، شناخت ویژگی‌های منفی است. قبل از هر موضوعی باید بدانیم اینکه شناخت این ویژگی‌ها چه فایده‌ای برای ما دارد و چقدر به این ویژگی‌ها آگاهیم و این آگاهی ما را به چه چیزی نزدیک می‌کند مقدمه‌ای برای تغییر است؛ به‌عبارت‌دیگر: احساس نارضایتی به ما هشدار می‌دهد که نیازمند تغییر هستیم.

به نظر می‌رسد بسیاری از ما در مواجهه به ویژگی‌های منفی خود در موضع غفلت، انکار، حمله و یا رنجش قرار می‌گیریم. باید بپذیریم که هیچ‌کدام از این مواضع در مواجهه با ویژگی‌های منفی خود، کمکی به از بین رفتن آن‌ها نمی‌کند. لازمۀ تغییر این ویژگی‌ها، شناخت و پذیرش آن‌ها می‌باشد. به علاوه گاهی پیش می‌آید که ما نسبت به ویژگی‌های منفی خودآگاه نیستیم و یا حتی آن‌ها را مثبت و ارزشمند می‌دانیم. به‌طور مثال ممکن است یک فرد منفعل و بدون موضع در مسائل مختلف، این ویژگی خود را نشانۀ نجابت و صبوری خود بداند درصورتی‌که این ویژگی از اعتمادبه‌نفس پائین ناشی می‌شود.

 به‌طور خلاصه می‌توان فرآیند کسب مهارت خودآگاهی را چنین نام برد:

  •          آگاهی از نقاط قوت
  •          آگاهی از نقاط ضعف
  •          تصور خود واقع‌بینانه
  •          آگاهی از حقوق و مسئولیت‌ها
  •          توضیح ارزش‌ها
  •          انگیزش برای شناخت

 

چرخه سه‌گانه فکر- احساس – رفتار

مهارتهای-زندگی-خوداگاهی-و-ارتباط-موثر-و-اهمیت-ان

واقعیت این است که ما انسان‌ها، اغلب همان‌گونه رفتار می‌کنیم که احساس می‌کنیم و همان‌گونه احساس می‌کنیم که فکر می‌کنیم؛ بنابراین می‌توان گفت در اغلب موارد آن‌گونه که فکر می‌کنیم رفتار هم می‌کنیم.

بنابراین همه‌چیز بستگی به نگرش ما دارد. برداشت‌ها، طرز تلقی‌ها و باورهای ما تعیین‌کنندۀ نوع برخورد ما با جهان اطرافمان است. رابطۀ بین افکار و احساس و رفتار ما به‌صورت یک چرخۀ متقابل است.

بسیار روشن است که وقتی یک گفت‌وگو انجام می‌شود، همزمان طرفین آن گفت‌وگو نیز گفت‌وگوهای درونی با خود خواهند داشت. به‌عنوان‌ مثال وقتی کسی به شما دروغ می‌گوید، شما یک گفت‌وگوی درونی با خودخواهید داشت بعد نسبت به‌دروغ آن فرد احساس بدی پیدا خواهید کرد ولی در رفتار ممکن است نتوانید تمام آن احساس را بروز دهید. گفت‌وگوهای درونی متفاوت در مورد یک موضوع واحد منجر به احساس و رفتار متفاوت در افراد می‌گردد. لذا اگر بخواهیم خصوصیات منفی خود را تغییر دهیم، باید باورها و گفت‌وگوهای درونی ما نیز تغییر یابد.

بنابراین باید بپذیریم که زمانی انسان‌ها به حداکثر رضایت از زندگی خود می‌رسند که بتوانند در همۀ ابعاد رشد کافی داشته باشند و مهارت خودآگاهی را به‌خوبی کسب نمایند و از توجه افراطی و شناخت‌های یک‌بعدی بپرهیزند. بنابراین می­‌توان گفت:

مهارتهای-زندگی-خوداگاهی-و-ارتباط-موثر-و-اهمیت-ان

مهارت ارتباط مؤثر

 

مهارت ارتباط موثر

 

ارتباط یعنی تعامل و ارسال یک پیام از یک شخص به شخص دیگر از طریق کانال ارتباطی کلامی و یا غیرکلامی. ارتباط مؤثر یعنی ارسال و دریافت این پیام به مناسب‌ترین شکل ممکن انجام شود.

موارد متعددی وجود دارد که فرد نمی‌تواند با سایرین ارتباط مؤثری برقرار کند. به‌عنوان‌مثال: دانش‌آموزی که در طول‌ترم تحصیلی غیبت‌های زیادی داشته است ولی برای جبران جلساتی که حضور نداشته است نمی‌تواند از دیگر دانش آموزان کمک بگیرد.

ایجاد ارتباط بین افراد لازم و ضروری به نظر می‌رسد. لزوم برقراری این ارتباط را می‌توان در چند مورد خلاصه کرد:

  • 1-تبادل افکار و احساسات خود با دیگران
  • 2-رهایی از تنهایی
  • 3-دوست‌یابی و یاری‌رساندن به دیگران و تبادل تجارب
  • 4-رشد فردی و اجتماعی
  • 5-ارضاء نیازهای روانی انسان به تعلق‌خاطر، دوست داشتن و دوست داشته شدن
  • 6-احساس امنیت و آرامش

 

مراحل ارتباط بین فردی

 

مراحل ارتباط بین فردی

 

هرگونه ارتباط بین فردی دارای سه مرحلۀ اصلی است:

  • 1- مرحلۀ اول: شروع.
  • 2- مرحلۀ دوم: ادامۀ گفت‌وگو و خوب گوش کردن.
  • 3- مرحلۀ سوم: پایان‌دهی.

 

مرحله 1: شروع

 این مرحله شامل: سلام، پرسش‌های ساده، توجه به علایق طرفین و تمجید خواهد بود و همچنین اطلاعاتی از خودمان می‌دهیم.

مرحله 2: ادامۀ گفت‌وگو و خوب گوش کردن

در این مرحله باید تماس چشمی مناسبی برقرار کنیم و سعی کنیم از زبان بدن به‌طور مناسب استفاده کنیم.

تلاش برای دنبال کردن سخنان فرد مقابل و تشویق او به ادامۀ صحبت نیز از موارد مربوط به مرحلۀ دوّم است. گاهی لازم است جملات و صحبت‌های فرد مقابل را خلاصه کرد و از صحبت با او ابراز علاقه کنیم. دقّت کنید که لحن صحبت افراد، نحوۀ نگرش و احساس آن‌ها را نشان می‌دهد و بپذیریم که نشان دادن بعد ظاهری و مصنوعی این علائم، اثربخشی لازم را ندارد.

مرحله 3: پایان‌دهی

در این مرحله باید با یک احساس خوشایند دوطرفه گفت‌وگو را به پایان برسانیم و به رفتارهای غیرکلامی فرد مقابل توجه کنیم. سعی کنیم نقش فعال‌تری را در پایان‌دهی به گفت‌وگو بر عهده بگیریم.

توجه به این موضوع نیز اهمیت دارد که گاهی افراد فرستندۀ پیام نمی‌توانند اطلاعات صحیح را دریابند و یا به‌درستی به سایرین انتقال دهند؛ از طرفی افراد گیرنده پیام نیز گاهی نمی‌توانند پیام را به‌درستی دریافت و درک و تجزیه کنند؛ بنابراین به این نتیجه می‌رسیم که یکی از مهارت‌های ضروری انسان، توانایی برقراری ارتباط مناسب و عاری از سوءتفاهم و سوءبرداشت است. به همین دلیل ارتباط مؤثر را چنین تعریف کرده‌اند:

مهارتهای-زندگی-خوداگاهی-و-ارتباط-موثر-و-اهمیت-ان

 

به‌عنوان‌مثال: اگر از چند نفر بخواهیم در مورد «گلی زیبا» بدون همفکری با دیگران، آنچه به ذهنشان می‌رسد را عنوان کنند، خواهیم دید که درک انسان‌ها از معنی و مفهوم یک واژه ممکن است با برداشت سایرین متفاوت باشد. در بسیاری از این موارد، این تفاوت در درک معانی می‌تواند موجب سوءبرداشت و مشکل در ارتباطات بین فردی گردد.

 

موانع انتقال صحیح پیام

 

همانطورکه گفتیم گاهی پیش می‌آید که نتوانیم مفاهیم یک پیام را به‌درستی درک کنیم و یا به‌درستی انتقال دهیم.

 

مهم‌ترین عواملی که مانع انتقال صحیح پیام می‌شوند، عبارت‌اند از:

 

  • 1- مبهم بودن پیام که مانع از درک صحیح مطلب می‌شود.
  • 2-غیرمستقیم بودن پیام که باعث عدم توجه دقیق فرد مقابل می شود.
  • 3- کلی بودن پیام که باعث برداشت‌های مختلفی می‌شود.
  • 4- بسیار طولانی یا بسیار کوتاه بودن پیام که سبب عدم دریافت صحیح آن می‌شود.

 

بنابراین می‌توان گفت پیامی درست است که صریح، مستقیم، عینی و موجز باشد و در یک فضای کاملاً محترمانه ارسال شود.

انواع سبک های ارتباطی

 

انواع سبک های ارتباطی

 

وقتی ارتباطی بین دو نفر برقرار می‌شود ممکن است حالت‌های مختلفی از سبک‌های ارتباطی بین آن دو نفر شکل بگیرد. در زیر چهار نوع سبک ارتباطی را مطرح می‌کنیم.

 

1- سبک ارتباطی پرخاشگر (مهاجم)

 

افراد پرخاشگر حقوق دیگران را نادیده می‌گیرند و آن‌ها را تهدید می‌کنند؛ این افراد دانسته یا ندانسته از دیگران سوءاستفاده می‌کنند و نحوۀ تکلم و سخن گفتن آن‌ها طوری است که در دیگران احساس حقارت، جهل، نادانی، خشم و...ایجاد می‌کنند.

 

2- سبک ارتباطی فرد منفعل (سلطه‌پذیر)

 

افراد منفعل در هنگام برقراری ارتباط قادر به ابراز وجود نیستند و با اتخاذ روشی منفعلانه به دیگران اجازه می‌دهند به‌راحتی حقوق و احساسات او را نادیده بگیرند و زیر پا بگذارند. چنین شخصی در ظاهر فردی متواضع، صبور، ازخودگذشته و مهربان معرفی می‌شود، امّا در درون همیشه از اینکه توسط دیگران مورد سوءاستفاده قرار می‌گیرد و حقوقش پایمال می‌شود ناراحت است.

 

3- سبک ارتباطی فرد سلطه‌گر (فریبکار)

 

فرد فریبکار بدون پرخاشگری واضح، حقوق دیگران را نادیده می‌گیرد و برای رسیدن به اهداف خود با احترام‌های افراطی، تملق‌گویی، دوستی‌های سطحی و ابراز احساسات مصنوعی درصدد استفادۀ ابزاری از دیگران می‌باشد.

 

4- سبک ارتباطی فرد جرأتمند (قاطع-صریح)

 

فرد قاطع در هنگام ارتباط با دیگران، ضمن احترام به حقوق آن‌ها و به رسمیت شناختن افکار و احساسات آن‌ها، بر حفظ حقوق شخصی خود ایستادگی می‌کند و برای افکار و احساسات خود نیز ارزش و احترام قائل است.

 

اگر مقایسه‌ای بین سبک‌های ارتباطی داشته باشیم؛ همچنین مزایا و معایب هر سبک را مرور کنیم، به نتایج زیر خواهیم رسید:

 

الف) استفاده زیاد از سبک پرخاشگر، در ابتدا سبب انجام سریع کارها و پیشرفت در امور و گاها فرمان‌برداری دیگران می‌شود ولی در بلندمدت باعث می‌شود افراد از فرد پرخاشگر فاصله گرفته و با وی صمیمی نباشند؛ همچنین موجب احساس ترس و گناه در سایرین و انزوا و تنهایی در خود فرد پرخاشگر خواهد شد.

 

ب) فرد منفعل همواره در نظر دیگران مهربان، آرام، همراه، صبور و مطیع جلوه می‌کند ولی در بلندمدت به دلیل سرکوب احساسات دچار مشکلات جسمانی، افسردگی و اضطراب می‌گردد.

 

ج) فرد سلطه‌گر، در کوتاه‌مدت جذاب، مهربان و همراه دیده می‌شود؛ ولی در بلندمدت با رفتارهایش موجب کمرنگ شدن احساسات او در روابط عاطفی خواهد شد و پس‌ازاین که سایرین متوجه نگاه ابزاری او دررسیدن به اهدافش شدند، سبب انزجار و جدایی دیگران از او می‌گردد.

 

د) ازآنجاکه در سبک جرأتمندانه و قاطع، فرد به احساسات خود و دیگران احترام می‌گذارد و آزادی عمل خود و دیگران را در نظر می‌گیرد؛ بنابراین نه اجازه پایمال شدن حقوق خود را می‌دهد و نه حقوق دیگران را ضایع می‌کند. این افراد احساسات خود را به‌صورت سازنده بیان می‌کنند نه مخرب؛ این روش کارآمدترین سبک ارتباطی است.

 

با توجه به آنچه گفته شد می­‌توان نتیجه گرفت که:

 

 

شاید نیاز باشد مثالی از یک ارتباط مؤثر در خانواده را مطرح کنیم که کاربرد آن در حل مسئله را نشان دهد. در شکل زیر ضرورت وجود این ارتباط در خانواده بین والدین و فرزندان نشان داده‌شده است. این موضوع، مثالی کوچک از چگونگی ارتباط اثربخش و نقش آن در برآورده کردن خواسته­ های فرزندان را نشان می­ دهد. به‌راستی اگر فرزندان، نیازها و خواسته­ هایی را داشته باشند که والدین قادر به برآورده کردن آن‌ها نباشند چگونه باید این مسئله را حل کرد؟ آیا برقراری یک ارتباط اثربخش بین والدین و فرزندان کمکی به حل موضوع خواهد کرد؟ برای یافتن پاسخ این سؤال، کافیست نگاه دقیقی به شکل زیر داشته باشیم.

 

 

 

دیدگاه شما چیست؟