از آنجایی که مهارتهای زندگی طبق تعریف سازمان بهداشت جهانی به 10 مهارت اصلی تقسیم میشود، معرفی کامل و ساده مهارتهای زندگی باعث میشود به راحتی آنها را بشناسیم و درک کنیم. ما در موسسه عصر دانش و حافظه سعی کردهایم در این مقاله دو مهارت کنترل استرس و مهارت تصمیمگیری و حلمسئله را به صورت جامع ، کامل و کاربردی تعریف کرده و توضیح دهیم:
شاید مهمترین و بنیادیترین جایگاهی که برای آموزش مهارتهای زندگی وجود دارد، مدارس، دانشگاهها و بهطورکلی محیطهای آموزشی باشد. ما نیز برای پیشگیری از مشکلات بنیادی در جامعه که میتواند ناشی از عدم تسلط افراد به مهارتهای زندگی باشد، معتقدیم تحصیلات باید آموزش دروس و تحصیل علم در قالب همین مهارتها به افراد باشد و افراد حتی برای مطالعه نیز باید از همین مهارتها استفاده کنند.
در ادامه،دو مهارت کنترل استرس و مهارت تصمیم گیری و حل مسئله را به تفکیک مطرح کرده و ویژگیها، مؤلفهها، عوامل و روشهای کسب هر مهارت بهتفصیل آورده میشود.
مهارت کنترل استرس
ما در طی فعالیتهای روزانۀ خود دچار استرسهای مختلفی میشویم که علت بسیاری از آنها معلوم نیست؛ مانند ماندن در ترافیک یا مشاهدۀ نزاعهای کوچک و بزرگی که باعث میشوند دچار حالت هیجانی و دلواپسی شویم. لذا میتوان تعاریف زیر را از استرس و مدیریت آن ارائه نمود.
استرس عبارت است از: یک واکنش تطبیقی به یک عامل بیرونی یا درونی که پیامدهای جسمانی، رفتاری، شناختی و یا هیجانی را برای فرد در پی دارد و او را از حالت عادی خارج میکند.
و امّا مدیریت استرس یعنی باید میزان استرس را برای خودمان در حدّی بیاوریم که برای ما ناخوشایند نباشد و بهترین عملکرد را داشته باشیم.
موقعیتهایی که استرسزا هستند را میتوان به سه دسته تقسیم کرد:
1- موقعیتهای استرسزای کلان؛ مانند سیل، زلزله و...
2- موقعیتهای استرسزای متوسط؛ مانند ترافیک و آلودگی هوا
3- موقعیتهای استرسزای خرد؛ مانند صف انتظار اتوبوس
وقتی به این موقعیتهای سهگانه فکر میکنیم؛ به این آگاهی میرسیم که موقعیتهای زیادی در طول زندگی روزمره با شدتهای متفاوت وجود دارند که سبب تجربۀ استرس و علائم آن میشوند. به یاد داشته باشید که در بسیاری از موارد به موقعیتهای استرسزای متوسط و خرد توجهی نداریم؛ در حالتی که تکرار آنها در طولانیمدت پیامدهای زیادی را ایجاد میکنند.
عواملی در ایجاد استرس مؤثرند که میتوان آنها را به دو گروه تقسیمبندی کرد:
1- عوامل درونی:
الف) تیپ شخصیتی افراد.
ب) تعارضات.
ج) تحریفهای شناختی.
2- عوامل بیرونی:
الف) ناهمخوانی بین توانمندیهای فرد و موقعیتهای بیرونی.
ب) ارتباط بین فردی ناسالم.
ج) نداشتن مدیریت زمان و برنامهریزی.
عوامل درونی
الف) تیپ شخصیتی افراد:
1- تیپ شخصیتی A:
افرادی هستند که استرس بر سلامت جسمی آنها تأثیرگذاراست و آنها مستعد ابتلا به بیماریهای عروقی هستند.
2- تیپ شخصیتی B:
افرادی هستند که مدیریت استرس دارند ونمی گذارند استرس بهسلامت جسمی و روحی آنها تأثیرگذار باشد.
ب) تعارضات:
1- تعارضات گرایش-گرایش:
تعارض بین تحصیل در رشتۀ دندانپزشکی یا پزشکی.
2- تعارضات گرایش-اجتنابی:
تعارض بین رفتن به عروسی یا ماندن در خانه و درس خواندن برای امتحان.
3- تعارضات اجتنابی-اجتنابی:
تعارض بین آمپول زدن یا مریض ماندن.
ج) تحریفهای شناختی:
این تعریفها الگوهای فکری معیوبی هستند که میتوانند در ما سبب بروز مشکلات هیجانی و رفتاری گردند، این الگوهای فکری معیوب باعث برداشتها و رویدادهای نادرست میشوند؛ بهعبارتدیگر تحریفهای شناختی، برداشت ما از موقعیتهایی است که ما برای آن شواهدی نداریم.
برخی از تحریفهای شناختی عبارت است از: استدلال حسی، ذهنخوانی، پیشگویی منفی، فاجعه سازی، سرزنش کردن، مقایسۀ ناعادلانه، قضاوت گرایی، استدلال هیجانی، تفکر دو قطبی و...
عوامل بیرونی
الف) ناهمخوانی بین توانمندیهای فرد و موقعیت بیرونی:
وقتی فردی در شرایطی قرار میگیرد که توانمندیها و ویژگیهایش از ملزومات موردنیاز یک موقعیت پائین تر است دچار استرس میشود؛ مانند کسی که از شرایط دهگانۀ استخدام یک شرکت دارای هشت یا نه شرط باشد. امّا اگر کسی همۀ شرایط دهگانه را دارا باشد استرس کمتری خواهد داشت.
ب) ارتباط بین فردی ناسالم:
این نوع ارتباط به ارتباطی گفته میشود که در آن طرفین احساس رضایت نکنند. این ارتباط میتواند بین فرد و همسرش، بین او با افراد خانواده و یا بین او و همکارانش باشد و باعث ایجاد استرس در فرد شود. برای رفع این مشکل فرد میبایست در ارتباط مؤثر، جرأتمندی و مهارت نه گفتن را کسب نماید.
ج) نداشتن مدیریت زمان و برنامهریزی:
مدیریت زمان یعنی اینکه فرد بتواند طوری برنامهریزی نماید که استرس کمتری را تجربه کند و میبایست کارهای خود را الویت بندی کند. الویت بندی دو بعد دارد: یک بعد مهم بودن و بعد دیگر فوری بودن.
- فوری و مهم: کارهایی که باید امروز انجام شود.
- فوری و غیر مهم: کارهایی که بهتراست امروز انجام شود.
- غیر فوری و مهم: کارهایی که بهتراست امروز انجام شود.
- غیر فوری و غیر مهم: کارهایی که ممکن است ظرف روزهای آینده انجام شود.
راههای مقابله با استرس
این سؤال پیش میآید که در مواقع مواجهه با استرس، ازچه شیوههایی استفاده کنیم؟
منظور از مقابله با استرس، کوششها و فعالیتهای مختلفی است که فرد انجام میدهد تا استرسهای زندگی را کاهش دهد و یا به حداقل برساند.
روشهای مقابله با استرس را به دودسته تقسیمبندی میکنند:
1- روش مسئله مدار:
این روش مستلزم درک و تعریف مشکل و یافتن راهحلهای احتمالی است.
2- روش هیجان مدار:
این روش مبتنی بر کنترل هیجان و کنترل احساسات به وجود آمده درخور فرد است.
دقت کنید که اگر هردو روش درجای خودشان باشند مشکلی نیست. از روش مسئله مدار در مقابله با استرس زمانی استفاده میکنیم که مسئله قابلحل است و از روش هیجانمدار در موقعیتهایی که کنترل بر شرایط نداریم استفاده میکنیم.
با توجه به آنچه گفته شد میتوان نتیجه گرفت:
مهارتتصمیمگیری و حل مسئله
واژۀ تصمیمگیری در لغت به معنی اراده کردن، قصد نمودن و در اصطلاح انتخاب از میان دو یا چند راهکاراست؛ بنابراین تصمیمگیری عبارت است از: فرآیند ارزشیابی گزینهها و راهحلهای موجود و همچنین بررسی و پیشبینی عواقب آن و انتخاب مناسبترین گزینه برای رسیدن به هدف.
مهارت تصمیمگیری به ما کمک میکند تا به شکل مؤثرتری با مسائل زندگی برخورد نمائیم. تصمیمگیری خوب همیشه آسان نیست؛ و در بسیاری از مواقع ما ترجیح میدهیم در مورد برخی از مسائل خاص تصمیمگیری نکنیم.
بدون شک همه تصمیمهایی که میگیریم پیامد مثبت یا منفی دارند؛ بنابراین در تصمیمگیری مسائلی که از پیامدهای آن مطمئن نیستیم و یا ممکن است پیامد بدی داشته باشند مردّد هستیم. تصمیمگیری مستلزم مسئولیتپذیری است و خیلی از مردم برای فرار از این مسئله از تصمیمگیری خودداری میکنند. اگر ما با فرآیند تصمیمگیری صحیح و عوامل مؤثر بر آن آشنا شویم، پذیرش مسئولیت نیز کار چندان سختی نیست.
عوامل مختلفی در تصمیمگیری ما دخالت دارند؛ امّا بهطورکلی میتوان سه عامل اساسی را در تصمیمگیری مؤثر دانست:
1- نوع مشکل یا موقعیتی که دربارۀ آن لازم است تصمیمگیری شود.
2- ویژگیهای شخصیتی فردی که تصمیم میگیرد.
3- عوامل بیرونی مانند مسائل اقتصادی، فرهنگی، خانواده و...
دقت کنید که نتیجۀ تصمیمگیری ناشی از یک عامل نیست؛ بلکه هر سه عامل معرفیشده در تعامل با یکدیگر، نتیجۀ تصمیمگیری را تعیین میکنند؛ بنابراین هر چه تعامل بین این سه عامل سازندهتر باشد، تصمیمگیری اثربخشتر بوده و نتیجۀ آن نیز مناسبتر خواهد بود.
شکلهای مختلف تصمیمگیری
افراد در موقعیتهای مختلف، به شکلهای مختلفی تصمیمگیری میکنند.
الف) تصمیمگیری هیجانی و تکانشی:
اکثر ما به دلیل عدم آگاهی و نیز عدم شناخت کافی از اهمیت و شیوههای تصمیمگیری، گاهاَ دست به تصمیمگیریهای هیجانی میزنیم. در این تصمیمگیری فرد بدون فکر کردن و بهصورت ناگهانی تصمیمگیری میکند.
ب) تصمیمگیری مطیعانه:
گاهی به دیگران اجازه میدهیم تا برای ما تصمیمگیری کنند.
ج) تصمیمگیری اجتنابی:
گاهی به دلیل ترس از مواجهشدن با موقعیتها وعدم آگاهی، تصمیمگیری را به تعویق میاندازیم.
د) تصمیمگیری آگاهانه:
تنها شکل تصمیمگیری سالم، تصمیمگیری آگاهانه است که بر اساس تفکر بررسی و ارزیابی صورت میگیرد؛ این نوع تصمیمگیری مناسبترین نوع تصمیمگیری است.
تصمیمگیری شاخص بسیار مهمی برای رشد عقلی، عاطفی، اجتماعی و روانی فرد است؛ بنابراین برای افرادی که به چنین رشدی نرسیدهاند احتمال بیشتری وجود دارد که دیگران برای آنها تصمیمگیری کنند و افرادی که به این رشد رسیدهاند نهتنها درست تصمیم میگیرند بلکه اطرافیان خود را نیز به چنین فرآیندی تشویق مینمایند.
مهارت حلمسئله، ضرورت تصمیمگیری آگاهانه
برای تصمیمگیری آگاهانه، مهارت حل مسئله کاملاً ضروری به نظر میرسد؛ بهعبارتدیگر، مهارت حل مسئله و مهارت تصمیمگیری اثربخش، درروش و راهکارهای عملی شبیه به هم میباشند. لذا برای تصمیمگیری آگاهانه لازم است مراحل حل مسئله طی شود.
مهارت حلمسئله عبارت است از: فرآیند تفکرمنطقی و منظمی که به فرد کمک میکند تا هنگام رویارویی با مشکلات، راهحلهای متعددی را جستوجو کند و سپس مناسبترین راهحل را انتخاب نماید.
شکل زیر الگوریتم مربوط به تصمیمگیری اثربخش و ارتباط آن با حل مسئله را نشان میدهد.
نگرش نسبت به مهارت حل مسئله
حل مسئله مستلزم چند فعالیت است؛ ابتدا باید ما نگرش خود را نسبت به مشکل بشناسیم و پس از اصلاح نگرش، گامهای حل مسئله را برداریم.
بهطور کل جهتگیری افراد نسبت به مشکلات دو گونه است:
الف) گروهی که نگرش و نگاهشان به مشکلات مثبت است.
ب) گروهی که نگرش و نگاهشان به مشکلات منفی است.
افرادی که نگرششان به مشکلات مثبت است درواقع مشکل را فرصت میدانند، بنابراین خود را در حل مشکل توانا ارزیابی میکنند. امّا در مقابل، افرادی که جهتگیریشان نسبت به مشکل منفی است؛ وقتی با مشکلی مواجه میشوند آن را تهدیدی بزرگ تلقی میکنند. این افراد باید بتوانند نگرش خود را اصلاحکرده و بپذیرند که مشکلات جزء اجتنابناپذیر زندگی است و هر مشکلی میتواند فرصت جدیدی برای فرد فراهم آورد.
بنابراین، وقتی با مشکلی مواجه میشویم اولین قدم اصلاح نگرش به مسئله و شناسایی افکار منفی و مبارزه با آنها از طریق گفتوگو درونی مثبت است؛ مثلاً به خود بگوییم وقتی با مشکلی مواجه میشوم جای احساس تهدید و ترس باید آرام باشم تا بتوانم از فرصتهای نهفته در مشکل استفاده کنم و با انتخاب مناسبترین راهحل، به مهارت حل مسئله خود تکیه کنم.
با توجه به آنچه گفته شد میتوان نتیجه گرفت: